دانشیار مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، ایران. ، h.ebrahima@gmail.com
چکیده: (16 مشاهده)
هدف: هدف تحقیق پیش رو، فهم و درک ماهیت و عوامل شکل دهنده روابط و تعاملات نسلهای مختلف دانشجویان است.
روش: برای دستیابی به این هدف از رویکرد کیفی و روش پدیدار شناسی استفاده شده است. برای دستیابی به اطلاعات با بیست و پنج نفر از دانشجویان و فارغ التحصیلان، به دو شکل نیمه ساخت یافته و باز، مصاحبه و درسه مورد گفت و گوی جمعی در گروههای سه تا پنج نفره به اجرا درآمد. یافتهها در پنج مقوله نسلهای دانشجویی، مشخصههای قبل از ورود به دانشگاه، ویژگیهای دانشجویان در دورهها و نسلهای مختلف، تجارب زیست در دانشگاه و تحولات نگرشی در آن و نهایتاً موقعیت دانشگاه طبقهبندی شد. از نظر محتوایی نیز وضعیت دانشجویان با پس زمینه مدرسه و محیط اجتماعی، فضای در حال دگرگونی فرهنگ و جامعه و جریان در حال تحول دانشگاه در مؤلفههایی مانند، احساس تعلق به مدرسه و دانشگاه، سطوح تعاملات، چشمانداز اشتغال، امید به آینده، فردگرایی و جمعگرایی وپیوستگی و گسستگی با فرهنگ و جامعه ملاحظه و طرف توجه واقع شد.
یافتهها: در طول زمان، دانشگاه تحت تأثیر دگرگونیهای بیرونی (اقتصاد، جامعه و مدرسه) و تحولات درونی (تغییردر کارویژههای دانشگاه و تحول ذهنی و نگرشی دانشجویان) جایگاه کلاسیک خود را از دست داده و این امر بر شکل و محتوای روابط و تعاملات دانشجو، اولویتهای آنها، احساس تعلق به دانشگاه و کارکرد اجتماعات دانشجویی اثرگذاربوده است.
نتیجهگیری: مهمترین اتفاق در سالهای اخیر، فرسودگی تحصیلی، بیانگیزگی در یادگیری برنامههای رسمی و جریان درحال گسترش احساس ناکامی است. در نتیجه، دانشجویان برای رهایی از سبکهای اجباری و آمادگی بیشتر برای اشتغال، به فعالیت و یادگیری در خارج از دانشگاه سوق پیدا کردهاند. این تغییرات علاوهبر تأثیر عمیق بر رفتار انتخابی دانشجویان و پاسخ آنها به نیازهای سبکهای جدید زندگی، بهمعنای نزدیکی هر چه بیشتر "فضای یادگیری با سودمندی"، "تعاملات دانسجویی با فضای فراغتی" و "سبک یادگیری با سبک زندگی" دانشجویان و شخصی شدن یادگیری دانشجویان برای زندگی در جامعه و بازار کار سیال و ناپایداری است که دانشگاه توان یا آمادگی پاسخگویی به آن را ندارد.
نوع مقاله:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1403/12/11 | پذیرش: 1404/12/28 | انتشار الکترونیک پیش از انتشار نهایی: 1404/4/11