جستجو در مقالات منتشر شده


۷ نتیجه برای پدیدارشناسی

دکتر مقصود فراستخواه،
دوره ۷، شماره ۲ - ( ۱۱-۱۳۹۴ )
چکیده

در چند دهه‌ی اخیر ایدئولوژی بازار باکلان روندهایی مثل کالایی شدن، تجاری‌سازی وکارافرینی بر آموزش عالی سایه‌انداز شده است و رسالت‌های انتقادی دانشگاه‌ها را به حاشیه می‌راند. دانشجو تا حد یک مشتری تقلیل می‌یابد. مدتی است که تصویر دانشجویان از دانشگاه نیز تحت تأثیر این قضایا قرار می‌گیرد. تحقیق حاضر باهدف بررسی ادراک زیسته شده و تجربه‌شده‌ی دانشجو از یک دانشگاه باسابقه، بزرگ و دولتی در تهران و به روش کیفی صورت پذیرفته است. پدیدارشناسی کمک می‌کند با معانی موجود در ذهن دانشجویان از بودن خودشان در دانشگاه تماس نزدیک‌تری داشته باشیم. با تعداد ۲۵ دانشجو به‌صورت هدفمند و در حد اشباع داده‌ها مصاحبه عمیق اکتشافی انجام گرفت. مقولات به روش «تحلیل مضمون» با اقتباس از استرابرت وکارپنتر استخراج شد. حدود ۷۰ در صد اظهارت، تجربه منفی مشارکت‌کنندگان تحقیق از دانشگاه را بازتاب می‌دهد. نتیجه تحقیق، توصیفی سیستماتیک از ادراک زیسته شده‌ی دانشجو درباره‌ی دانشگاه ایرانی است ونشان می‌دهد تصویر اجتماعی دانشگاه در دل و دیده‌ی دانشجویان مخدوش و مناقشه آمیز شده است. دانشجویان مشارکت‌کننده در تحقیق به دانشگاه آمده‌اند اما نه‌فقط با اذهان بلکه با بدن‌ها و انواع نیازها و احساس‌ها و شور و شوق زندگی و بازی و شادی و هویت و مشارکت و تشکیل اجتماعات و سایر آمال و آرزوهایشان. دانشگاه را نه صرفاً برای تحصیل بلکه به‌مثابه یک کلوپ اجتماعی نیز می‌خواهند. این انتظاری است که گویا کمتر برآورده می‌شود. انواع گرفتاری‌های مدیریتی و مالی و سیاسی مانع از این می‌شود که دانشگاه ایرانی موردمطالعه ما در پرورش دانشجویان توفیق لازم به دست بیاورد. حس تبعیض در این مطالعه به‌وضوح در دانشجویان دیده می‌شود. به نظر می‌رسد فرهنگ شفاهی و چهره به چهره و عاطفی برای دانشجوی ایرانی همچنان مهم است. فضای دانشجویی ایران برحسب نتایج این مورد کاوی، در حال عبور از دوره‌ی نخبه‌گرایی آکادمیک و حس استاد و شاگردی به معنای سنتی کلمه است. مقررات خشک حداکثری و روال‌های بوروکراتیک دانشگاه در ادراک زیسته دانشجویان، بازتاب بسیار ناراحت‌کننده داشته است. مشارکت‌کنندگان در تحقیق از بیشتر درس‌های عمومی زده شده‌اند.


شادی روحانی، زهرا رشیدی،
دوره ۱۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده

اثربخشی نهادهای آموزشی و پژوهشی در گرو ارتقای علمی نقش آفرینان اصلی این نهادها در انجام کارویژه‌های خود که همانا آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعی است، امکان‌پذیر است.از این‌رو، پژوهش حاضربا هدف واکاوی تجربیات اعضای هیات علمی از روند ارتقای مرتبه علمی خود با توجه به بافت آموزش عالی ایران در سپهر فلسفی تفسیر گرایی با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی طراحی و اجرا شد. مشارکت‌کنندگان ۲۱ نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه‌های جامع شهر تهران و موسسات پژوهشی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری بودندکه به روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. برای جمع‌آوری داده‌ها از مصاحبه عمیق بدون ساختار و جهت تحلیل داده‌ها از راهبرد هفت مرحله‌ای کلایزی استفاده شد. یافته‌ها نشان داد که تحلیل داده‌های مصاحبه به ایجادیک مقوله اصلی «ارتقای آکادمیک اعضای هیات علمی»و سه مقوله فرعی که شامل« مشکلات مربوط به کلیت آیین نامه ارتقا»، «مشکلات مربوط به فرایند اداری ارتقا»و«مشکلات مربوط به نهادهای ارزیابی»انجامید. نتایج این مطالعه بر مسایل پیش‌ روی فرایند ارتقا تاکید می‌کند. تمرکززدایی، استقلال دانشگاهی، آزادی علمی در کنار کیفیت سنجی، همگن سازی فرایندها و به کارگیری نیروی متخصص در نهادهای ارزیابی از عوامل تاثیر گذار بر روند ارتقا است.در پایان، راهکارهای عملیاتی برای بهبود وضعیت موجود، پیشنهاد گردید.

زینب گل پیچ، علی اکبر سلیمانیان، زکیه امانی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده


کاریابی به‌عنوان الگویی از رفتارهای هدفمند، ارادی و خود نظم‌دهنده باهدف دستیابی به اشتغال تعریف‌شده است. این مفهوم تحت تأثیر عوامل و پیش‌بینی کننده­های متعددی قرار دارد که از بین این عوامل نقش حمایت اجتماعی در پژوهش­های مختلف موردبررسی قرارگرفته است. با توجه به نقش مهم اعضای هیئت‌علمی دانشگاه­ها در ارتقای مسیر شغلی و به‌طور خاص فرایند کاریابی دانشجویان، هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک فارغ‌التحصیلان دانشگاه از چگونگی تأثیرگذاری اساتید بر فرایند کاریابی­ آن‌ها می­باشد. این پژوهش یک مطالعه کیفی با طرح پدیدارشناسی تفسیری می­باشد. تعداد مشارکت‌کنندگان در این پژوهش ۱۱ نفر (۷ مرد و ۴ زن) از فارغ‌التحصیلان دانشگاه­ بجنورد می‌باشند که علاوه بر اشتغال به کار، نمره­ی آن‌ها در مقیاس­های فعالیت کاریابی و خودکارآمدی کاریابی نیز یک انحراف معیار بالاتر از میانگین باشد. مشارکت‌کنندگان با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند و ملاک محور انتخاب گردید و سپس داده­ها با استفاده از روش مصاحبه­ی نیمه ساختاریافته جمع‌آوری و از طریق روش دیکلمن کدگذاری و تحلیل گردید. فرایند کدگذاری در قالب کدهای اولیه، مفاهیم و مقوله­ها مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج تحلیل مصاحبه­ها منجر به استخراج ۴۴۰ کد اولیه، ۱۱ مفهوم و ۵ مقوله گردید این مقوله­ها که درواقع منعکس‌کننده ادراک فارغ‌التحصیلان از چگونگی تأثیرگذاری اساتید بر فرایند کاریابی­ آن‌ها می­باشد عبارت‌اند از رشد خودکارآمدی کاریابی، حمایت روان­شناختی، پشتیبانی‌های تخصصی، پرورش نگرش کاریابی و ارتقای راهبردهای کاریابی. عوامل احصاء شده از فرایند تحلیل مصاحبه­ها، ضمن تأکید بر نقش اعضای هیئت‌علمی در فرایند کاریابی فارغ‌التحصیلان، بیانگر این مطلب است که روابط بین اعضای هیئت‌علمی و دانشجویان دربرگیرنده‌ی تلویحاتی مانند ارتقاء نگرش­های واقع‌بینانه نسبت به کاریابی، افزایش حمایت اجتماعی ادراک‌شده در مسیر کاریابی، افزایش توانمندی­های زمینه­ای برای اشتغال، غنی شدن راهبردهای جستجوی شغل و افزایش باور به توانمندی­های فردی برای کسب شغل، می­باشد.

دکتر مژگان خوشنام،
دوره ۱۳، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زیست جهان دانشجویان، به عنوان قشری که در آینده گروههای مرجع جامعه خواهند بود، با تمام پیچیدگی­ها و ابعاد و عناصر و جزئیات می­بایست مورد پژوهش و توصیف عمیق قرار گیرد. بنابراین مکان تعاملات غیررسمی دانشجویان به­عنوان بخشی از این زیست جهان دارای اهمیت است که در این پژوهش به آن توجه شده است. هدف اصلی پژوهش حاضر، توصیف عمیق ادراک ذهنی دانشجویان از مکان­های تعاملات غیررسمی خود است. برای دستیابی به معنای ذهنی دانشجویان از روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. برای این منظور با ۲۱ دانشجوی دانشگاه تهران از دانشکده­های مختلف مصاحبه عمیق پدیدارشناسی انجام شد. در پدیدارشناسی توصیفی، آنچه که به عنوان روش تحلیل توصیه می­شود، روش استویک-کولایزی- کین است. دانشجویان به معانی ذهنی گوناگونی از جمله احساس امنیت، آزادی و راحتی، پویایی و تعامل راحت میان دختر و پسر و رشته­های گوناگون، بقای دوستی، اتلاف وقت و بی­هدفی، افزایش دایره دوستان و همچنین احتراز از سیستم رسمی و نظارت آن بر جمع­های دوستانه و تعاملات خود در درون دانشگاه اشاره می­کنند. دانشجویان به دنبال دگر­مکان­ها و مکان­های سوم بعنوان مکان­هایی که بیرون از سیستم­های برنامه درسی رسمی و یا ماشین­های سیاسی به آن می­پیوندند، هستند. بدین معنا که از مکان­های شناخته شده دانشگاه که هنجارها و قواعدی برای آنها تعریف شده است عبور کرده و مکان­های جدیدی مناسب با زیست خود و نیازها و ترجیحات خود و دوستانشان انتخاب و در آن مکان به تعاملات خود می­پردازند. به نظر می رسد حضور دانشجویان در مکان­ها و ایجاد پاتوق­های دوستانه تمام ویژگی­های مکان سوم را دارد. از جمله اینکه آنها با میل خود به این مکان­ها رفت و آمد می­کنند، هیچ یک نقش میزبان را ایفا نکرده و همگی احساس آسایش و راحتی دارند. مکان سوم به توسعه شبکه اجتماعی آنها و ایجاد دوستی­های جدید در دانشجویان کمک می­کند. مکالمه و گفتگوی مفرح و سرگرم­کننده مهم­ترین وجه تمایز مکان سوم از دیگر مکان­هاست. پاتوق­های دانشجویان همانند دیگر مکان­های سوم، دسترسی­پذیر هستند و همانطور که ادراکات ذهنی دانشجویان نشان داد در­ دسترس بودن یکی از مهم­ترین ویژگی­های مورد نظر دانشجویان برای ایجاد دورهمی­های دوستانه است. یکی از ویژگی­های مکان سوم سرزندگی است، دانشجویان در جمع­های دوستانه خود در درون و یا بیرون از دانشگاه بدنبال گذراندن اوقات خوش و گفت­و­شنود و خنده و سرگرمی هستند.
پریسا برهان نژاد، قاسم سلیمی، مهدی محمدی،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

مسئله و هدف: فرصت‌های مطالعاتی هم چنان گنجینه‌هایی جهت مطالعه و تأمل برای دانشگاهیان به شمار می‌روند. بررسی جریان و تجارب فرصت مطالعاتی در دانشجویان دکتری به‌عنوان یکی از مهم‌ترین افرادی که نقش تولید دانش را بر عهده‌دارند، تاکنون در کانون توجه پژوهشگران در دانشگاه شیراز نبوده است. هدف این مطالعه، واکاوی تجارب زیسته دانشجویان دکتری در دانشگاه شیراز از فرصت‌های مطالعاتی بود که با رویکردی تفسیری و راهبرد پدیدارشناسی انجام شد.
روش‌شناسی: مشارکت‌کنندگان بالقوه پژوهش، دانشجویان دکتری در حوزه‌های علوم پایه، فنی- مهندسی، کشاورزی، دامپزشکی و علوم انسانی بودند که در ۳ سال گذشته، دوره فرصت مطالعاتی خود را در یکی از دانشگاه‌های معتبر خارج از کشور گذرانده بودند. با استفاده از رویکرد نمونه‌گیری هدفمند و روش نمونه‌گیری معیار و حداکثر تنوع رشته‌ای ۲۳ دانشجوی دکتری به‌عنوان مشارکت‌کننده انتخاب گردیدند. روش گردآوری داده‌ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. پس از کدگذاری داده‌ها، با تحلیل مضمون، مقوله‌ها استخراج شدند.
یافته‌ها: یافته‌های مطالعه در پنج مضمون سازمان دهنده؛ زمانی برای گفتگوی بین فرهنگ‌ها؛ زمانی برای جامعه‌پذیری؛ زمانی جهت آشنایی، تعامل و فهم ساختار آکادمیک؛ فرصتی برای خودشناسی و توسعه حرفه‌ای؛ زمانی برای جدایی و گام برداشتن در مسیر جدید پژوهشی، بازآرایی گردیدند.
نتیجه‌گیری: یافته‌های مطالعه کنونی نشان داد که استفاده از فرصت‌های مطالعاتی خارج از کشور به شناخت دنیای بزرگ‌تر، شکوفا شدن استعدادها، آشنایی با عقاید و فرهنگ‌های مختلف، استقلال و قوی شدن دانشجو، جهان‌بینی نو و تغییر در دیدگاه، رسیدن به رشد و خودباوری را برای دانشجویان به ارمغان آورد.
 

سید فاطمه زارع شیخکلائی، دکتر مرضیه دهقانی، محدثه خطاط،
دوره ۱۴، شماره ۱ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

یادگیری در فضای مجازی مفهومی است که با توجه به فناوری­های نوین در عرصه تعلیم و تربیت موردتوجه بوده است؛ اما امروزه به دلیل شیوع ناگهانی ویروس کرونا، یادگیری در بستر فضای مجازی همگانی شده است، به‌طوری‌که غالب مؤسسات آموزش عالی بر مبنای فضای مجازی فعالیت می‌کنند. بااین‌حال برای بسیاری از دانشجویان به‌ویژه نو دانشجویان دوره کارشناسی که با فضای یادگیری سنتی عجین شدند با تجربیات متفاوتی همراه بودند. این پژوهش با هدف شناسایی بررسی دیدگاه نو دانشجویان دوره کارشناسی به یادگیری در بستر فضای مجازی به مطالعه می­پردازد. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی انجام‌شده و روش منتخب در این پژوهش پدیدارشناسی از نوع توصیفی بوده است. میدان پژوهش موردمطالعه نو دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبائی، گیلان، یزد می­باشد که بر اساس ملاک­های تعیین‌شده به‌صورت هدفمند از نوع مطلوب و ملاک‌محور انتخاب شدند و درنهایت با ۲۲ نفر از نو دانشجویان مصاحبه نیمه‌ساختاریافته­ای ترتیب داده‌شد. با تحلیل و بررسی داده­ها، یافته­ها به چهار مضمون اصلی و ۱۸ زیر مضمون فرعی استخراج گشت که مضامین اصلی عبارت‌اند از: عوامل مربوط به دانشگاه، عوامل مربوط به اساتید، عوامل درون فردی دانشجویان و عوامل میان فردی دانشجویان. نتایج حاکی از آن است، یادگیری در فضای مجازی موانع زیادی برای دانشجویان به وجود آورده است. لذا توصیه می­شود مسئولین، مدیران و اساتید دانشگاه­ها، تدابیر و تصمیمات مقتضی، قوانین موردنیاز در شرایط کنونی را تدوین کنند. همچنین بستر موردنیاز برای تغییر رویکرد یادگیری سنتی به یادگیری در بستر فضای مجازی و ترکیبی را در جهت اعتلای آموزش عالی فراهم نمایند.
 
راضیه یوسف بروجردی، سید هدایت اله داورپناه،
دوره ۱۶، شماره ۲ - ( ۶-۱۴۰۳ )
چکیده

هدف: نظریه‌پردازی در علوم انسانی یکی از ارکان اساسی و تعیین‌کننده پیشرفت علمی هر کشوری است. در این میان نقش اعضای هیئت‌علمی علوم انسانی دانشگاه­ها به‌عنوان پرچم­داران این دانش بسیار بااهمیت است. باوجوداین اهمیت بنیادین، نظریه‌پردازی در میان اعضای هیئت‌علمی علوم انسانی با موانع متعددی مواجه می‌باشد که روند تولید و پیشرفت نظریه‌ها را به چالش می‌کشد. هدف این پژوهش، واکاوی موانع شناختی حرفه‌ای نظریه‌پردازی در میان اعضای هیئت‌علمی علوم انسانی در آموزش عالی ایران است.
روش: پژوهش حاضر بر اساس هدف کاربردی و بر اساس روش گردآوری داده‌ها کیفی از نوع پدیدارشناسی است. مشارکت‌کنندگان بالقوه پژوهش شامل کلیه اساتید و صاحب‌نظران حوزه علوم انسانی در ایران بودند. نمونه‌گیری به‌صورت هدفمند و روش انتخاب «صاحب‌نظران کلیدی» انجام گرفت. جهت گردآوری اطلاعات از روش مصاحبه بدون ساختار استفاده شد. حجم نمونه نیز بر اساس معیار اشباع نظری تعیین شد و درنهایت ۱۵ مصاحبه‌ صورت پذیرفت. در گام آخر، داده­های گردآوری‌شده به روش تحلیل مضمون برمبنای روش پدیدارشناسی تفسیری اسمیت (۱۹۹۵) طی سه مرحله و با استفاده از نرم‌افزار MAXQDA۲۴ مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت.
یافته­ها: موانع نظریه‌پردازی شناختی حرفه‌ای در میان اعضای هیئت‌علمی علوم انسانی در قالب ۱ مضمون اصلی، ۲ مضمون فرعی، ۷ مضمون پایه مربوط به موانع شناختی و ۸ مضمون پایه مربوط به موانع حرفه­ای شناسایی شدند. موانع شناختی عبارت‌اند از عدم آگاهی از رسالت خویشتن، جهل خفته نسبت به وضعیت خود، عدم آگاهی و یا غفلت از مسائل جامعه، مغفول ماندن روش تحقیق کیفی، ساده‌انگاری پژوهش‌های بنیادی، عدم آگاهی نسبت به فواید مفهوم‌سازی و تک ساحتی بودن و مجهز نبودن به علوم جانبی دیگر. موانع حرفه­ای نیز عبارت‌اند از: گرایش اندک به تحقیقات میان‌رشته‌ای و فرا رشته‌ای، عدم حضور در میدان (جامعه و صنعت)، سطحی‌نگری و رواج سایه نویسی، نداشتن حوزه مطالعاتی تخصصی، فراتر نرفتن از علم و دانش موجود برای حل مسئله، عدم عملیاتی نمودن آموخته‌ها، تک نقشی بودن اساتید، پایبندی به رویکردها و روش‌های نابالنده و ناسازنده پژوهش.
نتایج: پژوهش حاضر با شناسایی موانع نظریه‌پردازی شناختی حرفه‌ای میان اعضای هیئت‌علمی علوم انسانی امکان درک بهتر این مسئله و اتخاذ اقدامات مناسب در راستای کاهش و رفع این موانع را فراهم آورده است. برای غلبه بر این موانع، ضروری است که برنامه‌های توسعه شناختی و حرفه­ای، بازنگری در سیستم ارزیابی علمی و سیستم ارتقاء، ترویج مطالعات میان‌رشته‌ای، تعامل بیشتر با صنعت تقویت شود تا مسیر نظریه‌پردازی در علوم انسانی هموار گردد.

صفحه ۱ از ۱