در چند دههی اخیر ایدئولوژی بازار باکلان روندهایی مثل کالایی شدن، تجاریسازی وکارافرینی بر آموزش عالی سایهانداز شده است و رسالتهای انتقادی دانشگاهها را به حاشیه میراند. دانشجو تا حد یک مشتری تقلیل مییابد. مدتی است که تصویر دانشجویان از دانشگاه نیز تحت تأثیر این قضایا قرار میگیرد. تحقیق حاضر باهدف بررسی ادراک زیسته شده و تجربهشدهی دانشجو از یک دانشگاه باسابقه، بزرگ و دولتی در تهران و به روش کیفی صورت پذیرفته است. پدیدارشناسی کمک میکند با معانی موجود در ذهن دانشجویان از بودن خودشان در دانشگاه تماس نزدیکتری داشته باشیم. با تعداد 25 دانشجو بهصورت هدفمند و در حد اشباع دادهها مصاحبه عمیق اکتشافی انجام گرفت. مقولات به روش «تحلیل مضمون» با اقتباس از استرابرت وکارپنتر استخراج شد. حدود 70 در صد اظهارت، تجربه منفی مشارکتکنندگان تحقیق از دانشگاه را بازتاب میدهد. نتیجه تحقیق، توصیفی سیستماتیک از ادراک زیسته شدهی دانشجو دربارهی دانشگاه ایرانی است ونشان میدهد تصویر اجتماعی دانشگاه در دل و دیدهی دانشجویان مخدوش و مناقشه آمیز شده است. دانشجویان مشارکتکننده در تحقیق به دانشگاه آمدهاند اما نهفقط با اذهان بلکه با بدنها و انواع نیازها و احساسها و شور و شوق زندگی و بازی و شادی و هویت و مشارکت و تشکیل اجتماعات و سایر آمال و آرزوهایشان. دانشگاه را نه صرفاً برای تحصیل بلکه بهمثابه یک کلوپ اجتماعی نیز میخواهند. این انتظاری است که گویا کمتر برآورده میشود. انواع گرفتاریهای مدیریتی و مالی و سیاسی مانع از این میشود که دانشگاه ایرانی موردمطالعه ما در پرورش دانشجویان توفیق لازم به دست بیاورد. حس تبعیض در این مطالعه بهوضوح در دانشجویان دیده میشود. به نظر میرسد فرهنگ شفاهی و چهره به چهره و عاطفی برای دانشجوی ایرانی همچنان مهم است. فضای دانشجویی ایران برحسب نتایج این مورد کاوی، در حال عبور از دورهی نخبهگرایی آکادمیک و حس استاد و شاگردی به معنای سنتی کلمه است. مقررات خشک حداکثری و روالهای بوروکراتیک دانشگاه در ادراک زیسته دانشجویان، بازتاب بسیار ناراحتکننده داشته است. مشارکتکنندگان در تحقیق از بیشتر درسهای عمومی زده شدهاند.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |